• وبلاگ : گـــ ســـ ل
  • يادداشت : خوبان ببخشند!
  • نظرات : 7 خصوصي ، 32 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    مهربان پروردگارا!

    به پاسداشت مهرورزي تو روزه گرفتم
    و حال به نماز فطرت پاک مي روم و در آبي رحمتت روح و جان مي شويم
    و در اين لحظه هاي سبز استجابت،
    شاخه هاي نخل آرزو را در دست ميگيرم

    و ظهور موعود آخرين را از تو ميخواهم

    و اميد دارم که آن را عيدي اين روز بزرگ قرار دهي.

    عاشقان عيدتان مبارکباد

    ممنونم ازمحبتت.

    ازبه روز شدنت باخبرم كن.

    ياعلي

    عشق يعني اشک توبه در قنوت/خواندنش با نام غفار الذنوب/عشق يعني چشمها هم در رکوع/ شرمگين از نام ستار العيوب/عشق يعني سر سجود و دل سجود/ذکر يا رب يا رب از عمق وجود/

    هوالرحمن

    سلام

    ممنون لطف داريد

    من هم پيشاپيش فرارسيدن عيد رو تبريك ميگم

    موفق و آسموني باشيد

    التماس دعا

    سلام

    زيباست.

    ميخ كوب كننده است حقيقتا..

    به سلسله سربزن...ونظربده. برادر!

    سلام از خانه آقاي صفر بيگي عزيز به وبلاگت آمدم ...زيبا بود و لذت بردم حوزه جرايم من نيز غزل و رباعي است اما نه به خوبي شما....زيبا مينويسيد..موفق باشيد...با اجازه لينکتان کردم...
    سلام.رباعي هات خيلي قشنگند.با ساختاري محكم و دلپذير.دست مريزاد.از اشنايي با شما خوشحالم.

    سلام

    خيلي قشنگه اشعارتون

    اون شعر قبلي خيلي زيباس ،‏همون كه تو گفتگوي شعر هم گذاشتينش.

    خوشحال ميشيم اگه افتخار بديد و گاهي تو شب شعر شركت كنيد و به اون حالت جدي تري بديد.

    اينم آدرسش :

    http://www.parsiblog.com/yar/Discus.aspx?GID=282&DID=2186

    شب به خير

    تا بعد

    سلام رباعي واقعا قشنگي بود... غزل رو هم خوندم.. اون هم زيبا بود اما رباعي بيشتر چسبيد... موفق باشيد... ياحق.
    سلام رابعي واقعا قشنگي بود... غزل رو هم خوندم.. اون هم زيبا بود اما رباعي بيشتر چسبيد... موفق باشيد... ياحق.

    به نام خدا

    سلام آقا كاظم عزيز

    خيلي ممنون از نظر خوبي كه دادي و همچنين از مخلفاتش... (حافظه شما كه واقعا دست مريزاد داره .. خيلي ممنون شرمنده كردي!)

    اون سكانس "چوپان در زبر درخت" رو همچين ملس اومدي که آرزو کردم به عنوان بازيگر مهمان توي سکانس حاضر بودم و با يه کتري سياه و دودي و چند شاخه خشکيده از همون درخت، يه چايي دم مي کردم تا بعد از فراغتِ چوپان از افکار عاشقانش، يه چاي قند پهلو با هم بزنيم بگيم به به... گوسفندا هم از اونطرف جوابمون رو بدن که: بع بع...

    و اما در مورد اين رباعي خطرناكت!!

    اين لحظه هاي بدون او بقدري سنگين و بي روحند كه مشتاقيم بيايد حتي اگر از مردودين باشيم ... مهم اين است كه او پيروز است...

    اون پيام دومي هم نبايد خصوصي ارسال مي شد تا همگان ببينن من برا رفيقم چي نوشتم

    سلام بر اهل سلام :

    اون جمله هم كه خودت بهم ياد دادي ؛ كاظم بابا اين آقاي ما كي ميخواهد بياد ؟ هر روز هر روز هي منتظرش مي شينيم و انگار نه انگار ما هم آدميم ، مگه فرق ما با اونايي كه با يه نگاه آدم شدن چيه ؟ چرا همش بهم ميگين اونا از ته دل اينو خواستند و شدند ؛ بابا بايد خل و چل بازي دربيارم تا بفهمن من هم ميخوام مثل رفيق فابريكهاي امام زمان باشم ؟

    ديگه خسته شدم ، ولي منظورم اين نيست كه به شيطون رو بدم بياد سوارم بشه هااا ، نه ، اينو دارم برا آقام ميگم كه فكر نكنه من هم مثل پسر مهزيار اون همه قدرت دارم كه بدون اون سر كنم ...

    رفيق 6 دعام كن ، به مادر بگو باز هم يه نذر بكنه ، به هموني كه نذر قبل رو كرد ؛ اينبار برا خودمه و برا آينده و اين بلاتكليفي خودم ...

    زير سايه ي رحمت حق

    يا علي مدد

    به به... بسيار زيبا بود رباعيتان... اجرتان با خودش...

    ببينيم كي مرده امتحانه...

    جناب كاظمي استفاده مي كنيم... ان شالله در خدمتتون باشيم.

    سلام

    يا از نامه ي عملتون مطمئنين يا شجاعت يكي از خصوصيات اخلاقيتونه يا ...

    هر كدومش باشه جاي تحسين داره و تشويق

    پس به افتخارشون...

    شايد اين جمعه بيايد...شايد

    در پناه خدا

     <      1   2   3      >