سلام آقاي بهمني . ممنون که به من سر زديد .
شما بايد از طريق وبلاگ آقاي برقعي وبلاگ من رو پيدا کرده باشيد . شاعر بزرگي هستند ايشون و به جرات ميتونم بگم الان جوان اول شعر آييني کشور هستند . به خصوص با غزل هاي اخيرشون که متاسفانه هنوز توي وبلاگشون نذاشتند .
شعر هاي شما رو خواندم . اولين رباعي که تصوير و مضمون تازه اي داشت و اين بارزترين شخصيت شاعرانه ي شماست که اسير تصوير هاي قديمي نمي شيد و به چشم عادت به شعر نگاه نمي کنيد .
اما اولين غزلتون ، بيت آخر به نظر من يک اشکال داره . اون هم اينکه رابطه ي خوبي بين دو مصرع به وجود نيومده . مي دونم چي ميخواستيد بگيد ولي اون منظور به نظر من به خوبي منتقل نمي شه . به نظر من اگر(( گم شده )) در مصرع اول ميومد بهتر بود .
شبان عاشق نسبت به بقيه ي کار هاتون يه مقدار کم رنگ تر بود هر چند که ضربه ي نهايي شعر خيلي خوب بود و زيبا تمام ميشه .
حجله ي 2 زيباتر از 1 بود .
يک پيشنهاد دوستانه هم مي کنم : اينکه از تخلص در شعر استفاده نکنيد . اين روزها استفاده از تخلص بهانه اي شده براي بر چسب کهنگي به شعر زدن .
زيباترين رباعي شما رباعي(( تقديم به ماهي ها )) بود که واقعا کار تازه و نويني انجام داديد .
با توجه به علاقه اي که به اشعار اجتماعي دارم درد دل شما رو بهترين کار شما ديدم .
اما چند نکته : قالب زيبايي داريد .
از اونجا که نوشتيد )) حوزه ي جرايم : غزل و رباعي ))
خيلي خوشم اومد . اين بيت مال يکي از غزل هاي منه :
(( غزل گفتن دگر تشويش اذهان عمومي است
ولي بر دوش خود ننگ بزهکاري کشيدم . ))
آقاي بهمني ، بهمن ماه امتحان ارشد دارم و متاسفانه ديگه وقت نمي کنم اينطور براي شما نظر بزارم ! فکر کنم حتي وقت نکنم نظر بزارم ! اميدوارم عذر من رو تا 12 بهمن بپذيريد . بعد از اين مدت مجددا مزاحم شما ميشم . با اجازه شما رو پيوند وبلاگم کردم .
در پناه خدا