با ياد دوست
سلام
امشب يه بيلبورد بزرگ توي خيابان ديدم ...
ظاهرا جشنواره ي فرهنگي ادبي ((ضريح نور)) با موضوع شعر در مدح امام رضا(ع) و حضرت معصومه (س) قراره چند روز ديگه توي اصفهان برگزار بشه ...
بالاي ان حديثي نوشته شده بود با اين مضمون كه هر كس در مدح ما اهل بيت شعري بسرايد، در ازاي ان شعر، قصري در بهشت به او تعلق مي گيرد با وسعتي دوبرابر دنيا و در آن قصر ملائكه مقرب و انبياء مرسلين به ديدارش مي ايند ...
به ياد شما افتادم ... و غبطه خوردم ... خوشا به سعادتتان ...
كامنتي كه ((نگار)) نوشته خيلي جالب و قابل تامله ...
يادم امد روزگار ما را هم از ثبت نقدگونه عقب انداخته ...
قسمت اول غزل خيلي قشنگ و روونه ...
فقط به نظرم يك مصرع از قسمت دوم روون و هماهنگ با زبان صميمي شعر نيست :
(( مي شد بفهمي در اتاقش هست مهمان ))
در مجموع غزل آرام و بي تكلفي هست ...
يه درد دل خيلي ساده اما شاعرانه ...
راستي اين تركيب زير باران هم يه جورايي شبيه يك امضاء عمل مي كنه ...
نمي دونم تا چه اندازه در شعر امكان پذير هست، اما اگه يه تركيب خيلي خاص مثل همين ((زير باران)) خيلي زيركانه و به فراخور فضاي هر غزل بتونه در اكثر غزلياتتان حضور داشته باشه، در دراز مدت در حكم يك امضاء عمل مي كنه ...
تا نظر استاد چي باشه
الهي عاقبت بخير شيم