سايه سياهانِ سرد مي گذرند !
سايه ها ،
دشمنانِ خاموشند !
صبور بايد بود !
روز و شب كار من انا الحق شده است
بر سر دار برفتيم و نديديم تو را
.....
در نوع خودش زيبايي خوبي داشت
مصرع اول منتظرت ميگذاره و مصرع دوم جوابت رو ميده ...
..... گاهي اندازه يه پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز دريديم و نديديم تو را
ببخشيد دست بردم در شعرتون ولي اين دريدن يه حالت گناهكاري همراه شوق داره كه از كشيدن حالش بيشتره
سلام جناب بهمني
خوب شد كه باز هم اينجا با يك شمع پيشكشي به حضرت منور شد.
درباره ي شعرتون خيلي حرفا هست و خيلي هم نيست!
موزون بود و زيبا براي من...
بقيه اش بماند با اهل فن و خبرگان...
بيشترازاين ها موفق باشيد انشالله
سلام برادر عزيزم
ايشالا كه خوب و سلامتيد
بسيار زيبا بود و خوشحالم كه دوباره آپ شد اينجا!
ممنون ميشم نظرت رو راجع به دوشعر زير به كار ببندم (هرچند گفته هاي ما بيش از شعر، معر مي باشد!)
http://tefl-eshgh.blogfa.com/post-60.aspx
http://tefl-eshgh.blogfa.com/post-58.aspx
با تشكر فراوان