با ياد دوست
سلام استاد
غرض از مزاحمت اينكه، بچه هاي صفحه ي اطلاع رساني به دنبال اثر ادبي زيبا و خوشگلي مي گشتند و ذهنشان به سمت فريدون مشيري منحرف شده بودند كه حقير وارد صحنه شده و بازار فريدون را كساد نمي دونم ...
در عوض غزل ((دلم رفت)) را پيشنهاد نمودم كه فرمودند به دليل محتواي بيت:
اي کاش آن شب دست در مويش نمي بـردزلـفش که آمــــد روي پـيـشـاني دلم رفــــت
از سوي مقامات بالا اشكال وارد خواهد شد و غزل براي چاپ تاييد نمي گردد آخر شب!
اجالتا پيرو همان مجوزي كه قبلا صادر نموده بوديد جسارتا غزليات «مشكل سر دلبستگي است»
و « زير باران» را دادم تا به زودي-همين فردا فكر كنم- در روزنامه خرابه ي ما منتشر گردد.
باشد كه اين جريده را قلم حضرت عالي منور بفرمايد!
ضمنا نام شريفتان را نيز گفتم درشت و تابلو بزنند بخوره تو چشم مخاطب
الهي عاقبت بخير شيم