هم دعا کن گره از کار تو بگشايد عشق
هم دعا کن گره تازه نيفزايد عشق
قايقي در طلب موج به دريا زد و رفت
بايد از مرگ نترسيد اگر بايد عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شايد اين بوسه به نفرت برسد شايد عشق
شمع روشن شد و پروانه به آتش پيوست
مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق
پيله ي رنج من ابريشم پيراهن شد
شمع حق داشت به پروانه نمي آيد عشق