سلام دل شکستگي ام را با يک پيام از شما فراموش ميکنم و خيالم راحت ميشود که همه ي شاعران بزرگ مغرور نيستند ...شما بزرگ هستي و قانع نميشوي به اين حد شما خيلي خيلي بزرگتر ميشوي وقتي به شاعران خيلي کوچک و نو پايي مثل من ميدان ميدهي تا رشد کنم تا بي واهمه و بي ترس شعرم را که بسيار مبتدي سروده شده برايت بخوانم از شما ديگر توقع بيشتري نيست همين که با اين بزرگ بودن دست ياري ما را ميگيري براي ما خيلي مي ارزد! ديگر توقع ما از شما اين نيست که شعرم را بستايي و تمجيد کني من نقد هايتان را انتظار ميکشم که پله هاي ترقي ام بشوند
لهجه کودکانه شعرم پيش شما لب به سخن باز مي کند ممنونم که شعرم را به زبان ميگيريد که صحبت کردن را ياد بگيرد که بزرگ شود
(رفيق) ميرسم آخر اين قصه به بن بست رفيق/سهمم اين است از اين زندگي پست رفيق؟/کار از فندک و سيگار گذشته ديگر/آتش غيرت و مرديت چه سرد است رفيق/رفت حيثيت مردي و رفاقت وقتي /خوردم از سوي کسي مثل تو رو دست رفيق/ساعت يازده در کوچه هفتم ناگاه /ميرسم پيش تو و اسلحه در دست رفيق/...بي خيال همه چيز و همه کس يک شب سرد/کشتمت در ته يک کوچه بن بست رفيق!/ شعر خيلي ضعيف هست اما از اينکه خوندينش ممنونم 99