درود دوست عزيز
وقت زيادي رو در وبلاگت مي گذرونم و لذت مي برم. خيلي راحت غزل ميگي. اين غزل هم خيلي زيبا بود، از همون دست کاراي سهل و ممتنع هست. تصوير ها عليرغم سادگي از چند جهت به هم وصل شدن. فقط بيت آخر رو گير کردم "مـن اگـر جـاي خـدا بـودم خلق مي کردم به نامت سرزميني در بهشـت" نفهميدم براي چي "براي ظالمين"
البته گيرايي ما مشکل داره. از قديم بچه ها گفتن. اگه اولين کسي هستم که اين بيت رو گير کردم، خيلي نخندي به من.
خلاصه... لذت مي برم از خوندن غزلات. از لطفي هم که به کارام داري ممنونم. نديده خيلي دوستت دارم.
آفرين آفرين
هيچي نمي تونم بگم. تازه پيدات کردم!! اول از بالاي وبلاگ خوندم اومدم پايين ببينم بقيه غزل ها چطوره. ديدم همه ش خوبه. ذهن خيلي پويايي داري. در اسرع وقت کتابتو مي خرم.
شب ها مي آينداز چشمتسياهي بردارند...روشن مي شوند و مي روند"سيد اکبر مير جعفري"
چه نيکو نگاره اي از کلمات ساخته ايدبااحترام دعوتيد
سلام دوست خوبم
با غزل عاشق "مصنوعي"ام بروزم و منتظر خوانش و نقد جدي شما[گل]
سلام آقاي بهمني
با يک رباعي ويک غزل به روزم ومنتظر حضورتون
بادو پست متوالي بروزم و منتظر نقدجدي و موشكافانه تون
ممنون