سلام اقاي بهمني.حوصله داشتين اين شعرو بخونين و اگه دوست داشتين نظرتونو بگين.
تو تکرار مني وقتي که تنها ميشوي هر شب
کنار يک سري پرسش معما ميشوي هر شب
تو يک اعجاز يک فهرست از ايات ناب عشق
که هر روز گم شده اما تو پيدا ميشوي هر شب
چقدر از نور سرشاري چقدر هم فاصله داري
کويري نور خورشيدي و صحرا ميشوي هر شب
و از طايفه ابري نميماني به يک اقليم
تو جامانده ي از ديروز و فردا ميشوي هرشب
واين ليلي شعرم را تو مجنون ميکني اخر
اگر چه تو بدون شعر ليلا ميشوي هر شب
براي غارت قلبم نگاهم را نگاهي کن
تو با شمشير چشمانت مهيا ميشوي هر شب
به ياد کودکي هامان بياور ان عروسک را
که من مامان و تو ايا بابا ميشوي هر شب؟
و از تفسير نام تو همين يک جرعه هم کافيست
که تو درمان دردي که مداوا ميشوي هر شب
ويک پايان تکراري نماي اخر فيلم است
من اينجا بي تو ميميرم تو تنها ميشوي هر شب
ممنون که حوصله کردين.خوشحال ميشم نظرتونو بدونم.موفق باشين.