بخند بزن دو چشم باراني را
تجويز کني نگاه درماني را
يک شعله بخند تا به آتش بکشي
دانشکده علوم انساني را!
***
تو ماه زلالي و کمان ابرويي
من اِندِ مرامم و صداقتگويي
مشکل حل است، عصر يکسر برويم
تا دفتر ازدواج دانشجويي!
***
از جزوه اين و آن کپي مي گيرم
تا با توام از زمان کپي مي گيرم
رد دو لبت به روي فنجان، يعني
از خنده نازتان کپي مي گيرم!
***
يک شب به دلم ستاره ات مي افتد
چشمان پر از شراره ات مي افتد
هي با تلفوون(!) خونه تون زنگ نزن
اي دختر بد! شماره ات مي افتد!
***
ديروز تمام آرزوهايم سوخت
چايي خوردم، ته ته نايم سوخت
مردي آمد پي اش، سمندي بژ داشت
... خب، حدس زدي که تا کجاهايم سوخت!!
سلام
و
.
.
تا به زودي................................................