سلام بر کاظم عزيز
اين شعرو به اندازه خودت دوسش دارم
بين چقد ميشه ديگه
درد يک پنجره را پنجره ها مي فهمندمعني کور شدن را گره ها مي فهمندسخت بالا بروي ، ساده بيايي پايينقصه ي تلخ مرا سرسره ها مي فهمنديک نگاهت به من آموخت که در حرف زدنچشم ها بيشتر از حنجره ها مي فهمند...