سلامي به عطر بارن
بروز هستم و منتظر مهرباني شما
هر چند در سوخته اي در بغل توست
باران کبوتر نفسي از غزل توست
زنبور گرفتار و غزلوار و به تکرار
در وسوسه ي طعم نگاه عسل توست