در جاده ي قلبم پراز ماشين دود است
زنم در خاک پر کرم کثيف است
چه کردم که اين شد سرنوشتم
چراچرا روز نامه ي قلبم که هر روز خوانده مي شد
حال سوخت شديک تکه خاکستر بي رنگ.
سلام كاظم جان
درود بر روح شاعرانه ات خيلي زيبا مي نويسي پسر و اين نويد خوبي ست از ديار حسين منزوي شايد يه منزوي ديگه اي ...
رضا نورپور خيلي تعريفت رو مي كرد اومده بود مراغه و يه روز به ياد ماندني ما ميزبان بوديم و او ميهماني صميمي و خوش صحبت
به من هم سري بزن منتظرم ، هميشه شاد باشي و شاعر
بعد يك هفته به اين اميد اينجا اومدم تا يه كار ديگه بخونم و لذت ببرم
واقعا نمي دونم چرا...؟
به هر حال تكرار كردن همين شعرها هم قشنگه.... .
والسلام علي عبادالله ا لشاعرين
شعرتان را خواندم جناب بهمني و مست حب شدم چون واجب بود.
از مباحات است كه به دوستان مباهات كنم و جز اين را حرام نوشته اند چه به هرعام نتوان فخر فروخت.
ياعلي
سلام استاد عزيز ، وقتتون بخير و شادي باشه انشاالله...
ممنون از حضور سبزتون ، خيلي شادم كرديد ...
در پناه حق
سلام استاد عزيز ، عيدتون مبارك باشه خيلي خوشحالم كه وبلاگتون رو پيدا كردم ...
خوشحال ميشم به من هم سري بزنيد و من رو لايق نظرات گرانبهاتون بدونيد ...
منتظر حضور سبزتون هستم ...
عيدت مبارك
كي به روز ميكني؟ غزلي، رباعي اي...
ديدمت شعراي تازمو ميخونم ، غزلمم كامل كردم
منتظر شنيدن شعراي تازتم
غزلايي قشنگ تر از غزلاي حامد عسگري
ديروز نبودي آقاي عسگري غزلاي قشنگي خوند... حتما شنيدي قبلا
شاد باشي
يا حق
سلام
اي انتقام سرخ بيا با عباي سبز...
به روزمو منتظرتون
سلام عليكم خيلي وقته بروز نشدين سلامتين؟ منتظر نوشته هاي قشنگتون هستيم..موفق باشين زير سايه مولا چقدر يه شعر براي نيمه شعبان مزه ميده وقتي دستش پياله بودو چشم من به دست او.....
سلام ....
دير زمانيست نيستيد و سري به دل ديوانه ما نميزنيد ....
دلتنگ ديدار و حضورتان .....
مرا دريابيد كه درمانده ام از درد زمانه كه معشوق عاشق رهايم كرده .....
فعلا يا علي ....