• وبلاگ : گـــ ســـ ل
  • يادداشت : دلم رفت...
  • نظرات : 22 خصوصي ، 197 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     

    با سلام وآرزوي طول عمر...

    به روز كن پسر

    + كاوندي 

    سلام

    شعري كه امروز شنيدم-با رديف لازم است- زيبا بود به خاطر بيان ساده و صميمي ، آشنايي زدايي، خلاقيت و كشف شاعرانه، رديفي كه خوب انتخاب شده بود و ساخت و پرداخت خيلي خوب شعر.

    دلم براي شعراتون تنگ شده بود.

    اميدوارم شعراتونو به صورت كتاب منتشر كنيد و بشه بيشتر و راحتتر خوندشون.

    ورجاوند باشيد

    يا حق

    + م 

     شنا کردن در جهت جريان آب از عهده ي ماهي مرده هم برمي آيد....

    زندگي را نمكي نيست به جز حب علي

    سلام
    ...
    قلمتون گرم
    ...
    ياعلي
    سلام تازه با وبتون اشنا شدم خوشحال ميشم به وبلاگ جديد شعرم سري بزنين
    منتظرتونم
    رفتم اون شعر توي جام جم را هم خوندم ... خيلي عالي بود ، نه باريكلا ... بيت ژنجمش كه كشت من رو ...
    اصلا از نظر من مهمترين و سخت ترين قدم در شعر رسيدن به يك زبان صميميه ...

    ياعلي

    "من از تبار عارف و او اهل سهراب با لهجه ي شيرين کاشاني دلم رفت"

    با هر نگاهش بيت بيت من فرو ريخت پشت تريبون وقت شعرخواني دلم رفت

    مثل معلم ها به شعرم آفرين گفت من مثل يک طفل دبستاني دلم رفت

    حالا که چندين سال از آن رويا گذشته تعبير شد: گويا به ارزاني دلم رفت

    پايان هندي فرم هاليوودي اما افسوس مثل فيلم ايراني دلم رفت

    در جمعشان بودم که پنهاني دلم رفت سخت است چونکه من به آساني دلم رفت

    عقلم دگر سکان روحم را رها کرد وقتي به يک درياي طوفاني دلم رفت

    چشمان خود را بسته بودم روي دنيا يک لحظه در اوج پريشاني دلم رفت

    او در جواب حيرت من خنده اي زد پرسيد آقا شعر مي خواني دلم رفت

    آنجا نه اينکه او فقط آمار ميداد در دشت نعمت در فراواني دلم رفت

    سلام كاظم جان.

    خيلي دلم برات تنگ شده . اميدوارم حالت خوب باشه و مثل هميشه موفق و مويد باشي .

    بابت علاقه اي كه نسبت به اين غزل تو داشتم و شبي كه بهش دسترسي نداشتم اين غزل رو انگولك كردم و حاصل رو تقديم خودت مي كنم كه اين سياه مشق فقط بين من و تو مي مونه. نظرت برام خيلي مهمه .

    وقتي وينستون متوجه شد كه جوليا به خاطر ندارد كه 4سال پيش اقيانوسيه با شرقاسيه درجنگ بوده و با اروسيه در حال صلح ، دچار تعجب شد.ببا ابهام گفت : فكر مي كردم هميشه با اروسيه در حال جنگ بوديم.

    اين كه او كل جنگ را ساختگي مي خواند ولي ظاهرن متوجه نشده بود كه نام دشمن را عوض كرده اند ! با اين وجود هنوز مسئله برايش اهميتي نداشت. جوليا با بي حوصلگي گفت : كي اهميت ميده ؟ هميشه بعد از هر جنگي جنگ ديگري شروع مي شود و آدم مي داند كه به هرحال همه ي خبرها كذب هستند .

    .

    .

    .

    دوباره سلام
    لطف فرموديد تشريف آورديد و روشنگري کرديد ...
    اما اين روشنگريتان کامل نبود
    نه ... يه لحظه صبر کن دوباره فکر کنم ...
    آهان اگر فردوس فقط بهشت باشه درست ميشه ...
    عاشق : من + ديار منزوي +چاقوي زنجاني
    معشوق : او + اهل فردوس + سيب (بهشت ... قضيه ي آدم و...)

    آقا دمت گرم روشنمون کردي !

    ياعلي
    + شادونه خانم 
    راستي من اصلا دلم نمي خواست كامنتام خصوصي ارسال شه
    + شادونه خانم 

    ساعت هاي بي تو خواب يک عقربه ي سبز مي بينند.

    کفش هايت را بپوش....

    آمين هاي من در انتظار يک دست بزرگ اند.

    + شادونه خانم 

    سلام اقاي بهمني.خواهش مي كنم...

    شما بر حسب عادت ايميل ميديد به كسايي كه براتون كامنت ميذارن؟

    اگه اجازه بديد دوست دارم كارامو بخونيد،به قشنگييه كاراي شما نيست ولي به قول اقاي رحيمي ارزش نقد داره.

    اميدوارم به همه ي ارزوهاي قشنگتون برسيد...

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >