• وبلاگ : گـــ ســـ ل
  • يادداشت : ماه تابان
  • نظرات : 29 خصوصي ، 391 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     
    سلام.... به روزم...تشريف بيار گرامي.....
    + marya10 
    سلام بزرگوار
    دعوتيد به آپ شهريور ماه وبلاگم


    سلام شاعر.

    با "يادداشتي کوچک در وصف همينگوي بزرگ " به روزم.


    کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست اي دوست

    بيا که نوبت انس است و الفتست اي دوست

    دلم به حال گل و سرو و لاله مي سوزد

    ز بسکه باغ طبيعت پرآفتست اي دوست

    مگر تاسفي از رفتگان نخواهي داشت

    بيا که صحبت ياران غنيمتست اي دوست

    عزيز دار محبت که خارزار جهان

    گرش گلي است همانا محبتست اي دوست

    به کام دشمن دون دست دوستان بستن

    به دوستي که نه شرط مروتست اي دوست

    فلک هميشه به کام يکي نميگردد

    که آسياي طبيعت به نوبتست اي دوست

    بيا که پرده پاييز خاطرات انگيز

    گشوده اند و عجب لوح عبرتست اي دوست

    مآل کار جهان و جهانيان خواهي

    بيا ببين که خزان طبيعتست اي دوست

    گرت به صحبت من روي رغبتي باشد

    بيا که با تو مرا حق صحبت است اي دوست

    به چشم باز توان شب شناخت راه از چاه

    که "شهريار" چراغ هدايت است اي دوست
    [گل]

    سلام بسيار زيبا بود

    خوشحال ميشم اگه سري هم به وبلاگ شعر من بزنيد

    يا علي

    سلام آقاي بهمني
    عرض ادب و ارادت
    دلمون براي اشعار آئيني شما تنگ شده
    لطفاً اگر کتابي در اين زمينه از شما منتشر شده معرفي بفرمائيد

    اي آه اي برادر من اي حسين من!
    دشمن به غير از اين چه به روزم بياورد؟
    ***
    مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گريه کرد
    فوق العاده ست
    لطفاً در وبلاگ بيشتر از شعر هاي آئيني منتشر کنيد
    دوستدار شما
    نواده اويس
    http://emameraouf.parsiblog.com/
    سلام قول من رب الرحيم
    ارادت اقاي بهمني اميدوارم شاد باشيد به شادي محبوبتان
    دل من پوسيد از بس اومدم واخرين مطلبتون رو در 15 دو 91ديدم کي پس شعر جديد ميگذاريد تا کيف کنيم 20/6/91
    دوستدار قلم زيباي شما محب
    سلام .
    گاهي به ناگهان متقاعد ميشي که کاري رو شروع کني . اين هيچ توضيحي يا دليلي نداره بجز " ناگهان متقاعد شدن ..."
    موضوع اينجاست که دقيقه هاي قبل از ساختن اين وبلاگ رو داشتم با غزلهايي که نوشته بودم و بي مخاطب افتاده بودن توي کشوي ميز تحريرم کلنجار مي رفتم .
    نمي دونم که اين وبلاگ چقدر و چگونه ادامه پيدا مي کنه اما اين رو مي دونم که غزل مي تونه شکلِ ادامه داري از يک تاريخ باشه ؛ از يک تاريخ و يک پُل ...
    بهرحال اينجا هستم تا از شما دعوت کنم تا با حضورِ دلگرم کننده تون به من امکان داشتن يک حس بي وقفه خوب رو بديد . حسِ غم انگيز و دلپذيرِ خوانده شدن ...
    [گل]
    اگر به خانه ي من آمدي
    براي من اي مهربان چراغ بياور
    ويک دريچه که از آن
    به ازدحام کوچه ي خوشبخت بنگرم

    چشم به راه آمدنت مي مانم ... [گل]

    به گمانت که نيستم و نيستي ...به گمانت که رفتم و رفتي ... به گمانت که ديده بر بستم و پشت پلکهاي فراموشي به باد نسيانت سپردم ... به گمانت به همين سادگي دل دادمُ و از آن ساده تر دل گــــــُسستم ... به گمانت که کـُدورت به دل نهاده شده ديواري ميشود بين ما و سدّ محبت ميکند ... به گمانت که تصويرت محو شد آن سوي خاطره ها ... ونگاهي که مرا مست ميکرد ؛ افسون سحر انگيزش را از دست داده ؟... به گمانت که ميشود سينه را از مهرت خالي کرد ؟ به گمانت که ميتوان بدين راحتي هر آنچه بود و گذشت را در جامه دان هاي هجرت نهاد و دل به جاده تنهايي ها سپرد و انگار نه انگار ديروزي بود و من ..ديروزي بود و تو ... ديروزي بود و دلدادگي ... ؟؟
    سلام
    با احترام دعوتيد


    سلام

    خوشحال ميشم اگه بيايد و نظر بديد.

    ياعلي

    + باشو 

    با اداي احترام به هرمز عليپور عزيز


    بنويس

    شايد روزي بکار کسي بيايد

    بنويس چون چراغ واژگان برافروختيم

    تنها شديم

    هريک به ناگاه . . .



    با سلام
    با افتتاح وبلاگ به روزم
    با حضور سبزتان چشمم روشن ميشود!!!
    با افتخار لينک شديد
    خوشحال ميشوم وبلاگ مرا لينک کنيد

    با سلام اين غزل زيباتونو قبلا تو کتاب (پيشامد) تون خوندم

    خوشحال ميشم به وبلاگ شعرم تشريف بياوريد و نظر بدين

    در ضمن با اجازه لينک شدين

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >